و من باز هم چتر شدم
گوشیش رو داد دستم . اینستاگرامش باز بود . اکانت یکی از فالوئر دار ترین عکاس های ایران رو صفحه بود.
گفت : رضا ! ببین اینو ! آخه اصلا من توی عکاسی میتونم حرفی برای گفتن داشته باشم جلو این ؟؟ کسی اصلا منو نمیبینه؟
گفتم : در عوضش تو یک سایت داری که جنبهی آموزشی داره.
گفت : خب داشته باشم؛ ولی این چند صد هزار فالوئر داره که … ببین زیر پستاش چقدر ازش تعریف میکنن… ببین چند تا لایک میخوره عکس هاش…
گفتم : ببین ؛ بازم میگم ؛ تو یک سایت داری که جنبهی آموزشی داره . ادامه دادم : با خودت فکر کن 10 سال دیگه … نه اصلا 5 سال دیگه این آدم کجاست ؟ به من تضمین میدی 5 سال دیگه هم اینستاگرام اینقدر محبوب باشه ؟
گفت : خب نه . ولی …
گفتم : پس یعنی این آدم داره روی پلتفرمی کار میکنه که معلوم نیست آیندش چیه. قبول داری ؟
گفت : آره
سریع ادامه دادم و گفتم : پرستیژ و اعتباری که یک سایت آموزشی برای تو داره ، هیچ صفحهی اینستاگرامی بهت نمیده . گفتم از وقتی که من سایتم رو راه انداختم تقریبا محال بود برای پروژه یا ملاقاتی درخواست بدم و رد بشه ! میدونی چرا ؟
گفت : خودت بگو بهم
گفتم : دلیلش واضحه . یک صفحهی اینستاگرام رو هر کسی میتونه بزنه . یک کانال تلگرام رو هر کسی میتونه راه بندازه . اما بهم بگو ؛ چند نفر اولا حالش رو دارن و در ثانی دانش و علمش رو دارن که یک سایت تاسیس کنن ؟
گفت : خب خیلی کم.
گفتم : حالا توی عکاسی چطور ؟
گفت : خب خیلی کمتر
گفتم : حالا از اون عکاس هایی که سایت دارن ، سایت چند تاشون آموزشی هست ؟
گفت : خب خیلی خیلی کمتر . ولی چرا اینقدر گیر دادی روی سایت آموزشی ؟
گفتم : میدونی سایت آموزشی یعنی چی ؟ یعنی همین الان که من و تو نشستیم اینجا و داریم لاته میخوریم ، افراد جدیدی میان توی سایت من ، توی سایت تو و با ما دارن آشنا میشن ! قشنگ نیست ؟! تو اینجا داری کیف میکنی و به صورت خودکار داری معروف تر هم میشی ؟ تازه ! خیلی حس خوبیه که به دیگران علم یاد بدی و کاری کنی که توی کارشون موفق تر بشن.
گفت : اونی که اینستاش خیلی خفته هم ولی معروف داره میشه ها …
گفتم : آره . میشه . اما اعتبار تو رو داره ؟ نه ! امنیت تو رو داره ؟ نه !
گفت : امنیت یعنی چی ؟
گفتم : فرض کن یهو مدیر اینستاگرام بیاد بگه میخوام جمعش کنم کلا ! یا نه اصلا بذار برات یه مثال واقعی تر بزنم. یه دکتری بود که روی اینستاش خیلی خیلی سرمایه گذاری کرده بود . اما یهو اکانتش پاک شد ! میدونی چی شد بعدش ؟
گفت : نه . اینستا کاری کرد براش ؟
گفتم : نه دیگه ! اتفاقا بعد از کلی پیگیری و نامه و ایمیل ، بهش گفتن که چون اینستا یه پلتفرم رایگان هست و ما هم تضمینی بهت نداده بودیم ، شما برو کشکت رو بساب !
گفت : پس هیچی دیگه ! همش کلا پَر !
گفتم : بله ! همش پر ! ولی وقتی تو سایت خودت رو داری ، کسی میتونه همچین کاری باهات بکنه ؟ اصلا گیریم که بکنه. در عرض چند ساعت دوباره همون سایت رو درست میکنی.
گفت : خب به نظرت ….
[پریدم وسط حرفش] گفتم : بسه دیگه برو پول قهوه رو حساب کن ! [بله ! و من بازهم چتر شدم]
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی بود درسته
مرسی از نظرتون خانم اخوان گرامی