رازهای موفقیت من در کارآفرینی
مایل هستید با رازهای موفقیت من به عنوان یک کارآفرین آشنا شوید ؟ در این مقاله با هم در مورد هدف یک کارآفرین صحبت خواهیم کرد . به شما خواهم گفت اصول کارآفرینی چیست . اینکه دقیقا شغل یک کارآفرین به چه چیزی اطلاق میشه . با ویژگی های اخلاقی یک کارآفرین آشنا میشویم . در مورد هدف یک کارآفرین موفق صحبت خواهیم کرد و عوامل موفقیت در کار رو به شما معرفی میکنم . من محمد امین ورقایی هستم و این دومین مقالهی من در سایت رضاصاد است.
رازهای موفقیت یک کارآفرین
وقتی به دنیا و افراد مشهور نگاه میکنیم ؛ همیشه اسم افرادی سر زبان هاست که دقیقا یک کارآفرین بسیار موفق هم هستند . پاول دوروف ، ایلان ماسک ، استیو جایز ، بیل گیتس و … تمام این افراد که اتفاقا سهم رسانهای خیلی زیادی از اخبار روزانهی ما رو دارن ، دارای یک ویژگی مشترک هستند : تمام این افراد فرصت ها را دیدند و از همه مهمتر به آن عمل کردند .
مثلا در کشور ما اسم پاول دوروف خیلی در رسانهها و سوشال مطرح میشه . به چه دلیل ؟ فقط به این دلیل که ایشون خالق یک نرم افزار پیامرسان هست ! بله ایشون فرصت رو در خلق یک نرم افزار تشخیص داد .
و این فقط یک مثال بود . یک مثال دیگه در مورد کشور آمریکا ؛ آقای ایلان ماسک مدیر شرکت تسلا و اسپیس اکس . ایشون با ایدهها و خلاقیت هایی که داره لقب برترین کارآفرین زندهی دنیا رو کسب کرده . ایلان ماسک با طراحی خودروهای کاملا برقی تسلا کاری کرده که علاوه بر راحتی آدما به محیط زیست آسیب نرسه و خودتون بهتر می دونید که امروزه توجه به حفظ و نگهداری محیط زیست خیلی رو بورسه.
مثال هایی از کارآفرین های موفق در ایران
اجازه بدید از داخل کشور خودمون هم مثال هایی بزنم که این موضوع بیشتر براتون جا بیوفته .
سایت دیجیکالا
وقتی در ایران اسم خرید اینترنتی میاد ، اکثرا فقط یک اسم به ذهن ما خطور میکنه : سایت دیجیکالا . اما شاید عدهای ندونن این سایت از کجا شروع شد و چگونه به حدی رسید که الان بزرگترین فروشگاه اینترنتی خاورمیانه لقب گرفته .
حاشیه نمیرم . دو تا برادر بودن که به عکاسی علاقه داشتن . روزی میرن از یک مغازه دوربینی رو خریداری میکنن . اما متاسفانه بعد از مدت کوتاهی مشکلی برای لنز دوربینشان پیش میاد و انها متوجه می شوند فروشنده یکی از فروشگاه های معروف دوربین عکاسی لنز اصلی دوربین را با لنز تعمیر شده و آنالوگ عوض کرده بود و این دو برادر خیلی ناراحت میشن و اینجا بود که ایده فروشگاه اینترنتی در ذهنشان خطور می کنه.
به خودشون میگن کاش توی ایران یک جایی وجود داشت که هم جنس اصل بده دست مردم ؛ و هم بشه قبل از خرید تمام جنبههای یک کالا رو بررسی کرد و تجربه سایر افراد رو هم خوند . همین فکر تبدیل به دیجیکالا میشه . شاید بگید چقدر جالب و ساده . اما موضوع اصلا ساده نبود .
اوایل شروع به کار ، دیجیکالا نه بازدید کنندهای داشت و نه کسی که بهش اعتماد کنه و ازش خرید کنه . ضمن اینه کار خودش رو فقط با کالاهای دیجیتالی شروع کرد . جالبه بدونید که اول با یک وبلاگ ساده شروع کردند ! بله یک وبلاگ ، آنها شروع کردند و این مهم بود و منتظر نشدند تا سایت های مختلف رو ببیند و تا به جمع بندی یرسن که چه مدل سایتی بزنند .. آنها فقط شروع کردند و این همان شروع راه است …
بعد از مدتی دیجیکالا و قیمتهاش تبدیل شد به یک ابزار مقایسه ای در بازار کشور . مثلا کسی که میخواست یک موبایل بخره اول سری به دیجیکالا میزد و قیمتی که اونجا درج شده بود رو به عنوان مبنای قیمت اون کالا در نظر میگرفت .
جالبه بدونید مغازه دارها کم کم احساس خطر کردن . فروشندههایی که روزی با تمسخر درمورد این سایت حرف میزدن و میگفتن : این فقط به سایته ! ، حالا کمکم میدیدن که قسمتی از مشتریهای خودشون به سمت همون سایت رفتن .
حالا بماند که چقدر مشکلات برای این سایت درست کردن .. چقدر پاپوشهایی که درست نشد و شکایتهایی که از این سایت و مدیرانش نشد … اما این ماجرا ها فقط نشانهی یک چیز بود : موفقیت ! دیجیکالا کارش رو ادامه داد . رشد کرد و رشد کرد تا رسید به جایی که سومین سایت پربازدید ایران شده .
هر کالایی که فکرشو بکنید درش پیدا میشه (از خودکار تا خودرو) و یک بازوی خیلی قدرتمند در تعیین قیمت کالاهای کشور هست . این سایت به قدری رشد کرد که الان خیلیها افتخار میکنن که باهاش همکاری داشته باشن . مثلا رضا . مدتی قبل با دیجیکالا همکاری داشت و مقالهای هم در موردش نوشته .
A post shared by Reza Sadeghi (@rezasaad) on
مستر تیستر (حمید سپیدنام)
بعضی ها توی این دنیا هستن که از چیزهایی کارآفرینی ایجاد میکنن که از نظر دیگران شاید خنده دار هم باشه ! فکرشو بکنید یک بنده خدایی خیلی به غذا علاقه داره و واقعا از غذا خوردن لذت میبره . تا اینجای کار چیز عجیبی نیست . خیلی از ماها خوش خوراک هستیم . اما موضوع از جایی برامون جالب میشه که همین آدم خوش خوراک اراده میکنه تا از غذا خوردن خودش به نحوی کسب درآمد کنه !
بله درست خوندید ! شما غذا میخوری و درآمد هم کسب میکنی ! این دقیقا کاری هست که حمید سپیدنام انجام داد و الان تبدیل شده به مستر تیستر ایران .
البته بهتره بدونید که ایشون از طریق اینکه طرافداران و فالور های بسیاری که داره و از طریق تبلیغات کسب و درامد می کنه و اگه هر رستورانی برای تیست میره پول اون رو از جیب خودش پرداخت می کنه و سعی میکنه نظر شخصی خودشو در مورد اون رستوران و غذاش در صفحه اینستاگرام شخصیش بنویسه ..
حمید الان به معتبرترین taster غدا در ایران تبدیل شده و فقط کافیه در اینستاگرامش در مورد یک رستوران پست بذاره تا سیل مشتری ها به سمت اونجا سرازیر بشه . علاوه بر این ، حمید سپیدام یک شرکت طراحی وب به نام کاسپید هم داره که در زمینهی کاری خودش خیلی حرف برای گفتن داره و کلی مقام و جایزه برده . سایت فیدیلیو هم برای ایشون هست.
من محمد امین ورقایی ، یک کارآفرین
تفکری غلط درباره کارآفرینی
خیلی از ادما این طرز فکر رو با خودشون دارن و در ذهن خودشون این مکالمه رو انجام میدن ؛
“همیشه از یک چیز اذیت میشم : اینکه ابزاری باشم برای اینکه دیگران به آرزوهاشون برسن اما من نه . این دقیقا چیزی هست که بهش میگن کارمندی . یک کارمند، هر روز از ساعت 8 صبح تا 2 بعد از ظهر میره سر کار . یک کار مشابه و خسته کننده . هفته ای 5 یا 6 روز . سالی 11 ماه ؛ و در نهایت چیزی که بهش میرسه ماهی دو میلیون تومن پول هست . من به این کار نمیکم زندگی کردن . بلکه این فقط زنده موندن هست.”
و در ادامه همچنان با تفکر خود ادامه میده:
“اما بیاید اون روی سکه رو هم با هم ببینیم . همون شرکت یک مدیری داره . ایشون با خودروی BMW خودشون بعضی روزها تشریف میارن شرکت (حوالی 12 ظهر) . چندتا کارتابل و نامه رو امضا میفرمایند و در نهایت بعد از یک سری دستور ، ساعت 2 با همون خودروی BMW تشریف میبرن تا برای مهمانی شبشون آماده بشن . تا آخر هفته هم سر کار نمیاد ایشون ؛ چون دارن میرن ویلای شمال تا کمی خستگی این چند روز رو از تنشون به در کنن.”
با خودشون و دیگران میگن :
“شما دوست دارید کدوم باشید ؟ اون کارمندی که مثل یک ربات کار میکنه تا فقط زنده بمونه یا اون مدیری که الان توی ویلای شمالشه ؟ اجازه بدید اول من نظر خودمو بگم : من دوست دارم جای اون مدیره باشم . دوست دارم کار و فعالیت من در راستای رسیدن به آرزوی های خودم باشه تا کس دیگه . من دلم میخواد یک کارآفرین باشم نه یک کارمند.
و نکتهی خیلی خوب ماجرا (که به نفع ما هم هست) اینه که بیشتر مردم دنیا (در ایران هم همینطوره) یک کارمند هستند نه کارآفرین . و این یعنی ما میتونیم کاری کنیم دیگران زحمت بکشن تا ما به آرزوهای خودمون برسیم . و این دقیقا مفهموم کارآفرینی هست . البته به زبان بیرحمانه . و صد البته دنیای ما یک دنیای بیرحمه .”
مفصل در این مورد صحبت خواهیم کرد ولی با یک جمله تمام میکنم این قسمت را : یک کارآفرین موفق حتما یک کارمند خیلی خوب و سخت کوش بوده و هست …
من شغلهای زیادی رو ول کردم
در همه جایی که کار کردم و با آدم های کارآفرینی که صحبت میکردم چند ویژگی اخلاقی مشترک بین اونها دیدم؛ اونها بسیار ادم هایی بودند که تلاش میکردند به صورت اینکه یک جا نمی نشستند دایم در حال انجام کار یا یادگیری بودند.
ویژگی که توجه منو به خودش جلب می کرد عشق و علاقه آن ها به کاری که می کردند. و بیشتر به حرف دلشان گوش می دادند. کارآفرینان اشخاص بسیار صبوری در عین چابکی هستند.
اطرافیان ، شما رو درک نمیکنن
و شاید براتون جالب باشه هر بار که من شغلی رو ترک میکردم ، اطرافیانم من رو مذمت میکردن و میگفتن تو که شغل به این خوبی داری چرا پس ولش کردی ؟ و خب من از یه جایی به بعد فهمیدم که توضیح دادن من دردی رو دوا نخواهد کرد و کسانی که روحیهی کارآفرینی ندارن ، هیچ وقت من رو درک نمیکنن . پس دیگه وقت خودم رو با توضیح دادن تلف نکردم .
این رو هم به شما توصیه میکنم اگر کاری رو بهش ایمان دارید ، هیچ لزومی نداره که دیگران رو توجیه کنید تا اونها هم به کار شما ایمان بیارن . در واقع شما هیچ نیازی به توضیح دادن به کسی ندارید. فقط انجامش بدید !
به عنوان یک کارآفرین سختی خواهید کشید
با اینکه سن زیادی ندارم و همسن رضا هستم ، اما جاهای خیلی زیادی کار کردم . از کارمند معمولی بگیرید تا مشاور و معاون و سرپرست . همه نوع کاری هم کردم . در زمینهی وب و سئو فعالیت کردم ، در صنعت غذایی بودم ، کار نویسندگی کردم ، گویندگی کردم ، مشاور شرکتهاییی بودم که گاها کارشون تا 180 درجه با هم فرق داشت . مشاور پزشک ، مغازه دار ، عکاس ، سخنران ، مربی مهارتهای زندگی بودم . حتی یک بار مشاورِ یک مشاور هم بودم !
سبک های کارآفرینی متعددی داریم مثل مخترع ها که در گرایشی خاص متخصص می شوند و برای معضل و مسئله ای خاص راه خلی ابداغ میکنند ولی من سبک تجربه کردن رو دوست داشتم . ترجیح میدادم تا دنیای کاری اطراف خودمو بشناسم ، ببینم ، بشنوم ، لمس کنم … و برای این انتخابم هم مذمت می شدم اما ادامه دادم و از کاری که می کردم راضی بودم چون در این راه خودم را هم در شرایط متفاوت بیشتر می شناختم
فک میکنم تصویر خیلی زیبایی از یک کارآفرین در ذهن خیلی ما شکل گرفته . این تصویر کاملا درسته اما این رو هم باید متذکر بشم که با سختی های خیلی زیادی روبری خواهید شد و کارآفرینی اصلا کار آسونی نیست .
چون بینهایت موضوع برای فعالیت وجود داره و طبعا بینهایت چالش و مشکل سر راه هر کارآفرین سبز خواهد شد . ممکنه کار شما تا مدت ها نگیره ، ممکنه بدجور شکست بخورید . کلی بدهی بالا بیارید و جتی زمانی رو هم پشت میله ها سپری کنید .
پس اگه به کارآفرینی علاقه مند هستید خودتون رو برای یک زندگی پر از چالش آماده کنید . آماده بشید که سختی بکشید . آمادهی یک زندگی مملو از ماجراجویی ! زندگیی که خود من عاشقش هستم . و صد البته خودتون رو برای زندگی که دوستش دارید اماده کنید . چون موفقیت حق شماست .
این قسمت توسط رضاصادقی اضافه شده : بازم ببخشید که وسط بحث وارد شدم . منتهی دیدم امین گفت : موفقیت حق شماست ؛ یاد دیالوگ تیزری افتادم که برای محمد یوسفیان درست کردم . تا اینجای مقاله رو خوندید گفتم شاید خسته شده باشید . این تیزر رو هم ببینید خستگیتون در بره .
اگه از تیزر خوشتون اومد و دوست داشتید ورژن با کیفیت اون رو دانلود کنید ، تو تلگرام براتون گذاشتمش
جمع بندی
کارآفرینی در واقع یک شغل نیست . یک سبک زندگیه . زندگی پر از تلاش . پر از ماجرا و صد البته محکوم به موفقیت . آدما دو دسته هستن : کسایی که روحیهی کارمندی دارن و کسایی که روحیهی کارآفرینی دارن . و باید بگم این کارآفرینها نیستن که توی خیابون ماشینای خوب و گرونقیمت سوار میشن بلکه کارمند ها هم می توانند به این چیزها دست پیدا کنند . من کارآفرینی رو با جون و دل انتخاب کردم و از زندگی خودم نهایت لذت رو میبرم .
درباره محمدامین ورقایی
من محمد امین ورقایی هستم . تحصیلاتم در رشتهی کارآفرینی از دانشگاه تهران هست . تا الان با چندین غول اقتصادی و تجاری کشور همکاری کردم و تجربیات خودم که مرتبط با این سایت هست رو دراختیار شما میذارم.
نوشتههای بیشتر از محمدامین ورقایی2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
وب سایت خوبی دارید. از سایت ما نیز دیدن کنید.
ممنون از تجربیاتتون آقای ورقایی.